آنتروپی های نوروزی
مجنون ِ نسل ِ من
محکوم ِ کوه و دشت
مرکزنشین نبود
اما ..
در شهر دایره
دنبال کوی زاویه میگشت .. !
سیدحسن حسینی
.
.
.
پ.ن: ترمودینامیک درسی بود در مهندسی که به حساب و کتاب انرژی های دنیا می پرداخت. از آنتالپی و انرژی درونی اشیاء گرفته تا میزان تحرک اجسام و اشیاء، همه را به حساب و رقم و چرتکه می انداخت. و همین بود که من تا مدتها از آن لذتی نمی بردم. برای من، شبیه آنچه مارسل پروست میگوید، تیری تیزتر و جذاب تر از بی نهایت نبود.. دنبال نوعی از انرژی و تحرک بودم که هیچ وقت تمام نمیشد. شبیه احساس آن پیامبر مغمومی که به کوهستان میرفت برای تماشای خورشید، و می گفت این خدای من است چون بی نهایت گرم و روشن است.. بعد وقتی غروب و خاموشی آن را می دید، دلش می گرفت.. که انّی لااحبّ الآفلین.. در میان آن کتاب ها، نتواتستم اثری از چنین چیز بینهایتی بیابم.. حیف..
اما بعدها، در همان ترمودینامیک، با مفهومی به اسم آنتروپی آشنا شدم. آنتروپی در واقع میزان "بی نظمی" در جهان بود و هیچ نوع حساب و کتاب دُرستی نداشت. آنتروپی با اینکه به کارهای منظم ما جهت میداد و در عین بی نظمی افکار و اعمال ما را کنترل می کرد اما قانونی نداشت.. تنها قانون سوم ترمودینامیک بود که می گفت که میزان آنتروپی در جهان دائماً در حال افزایش بود.. و این تا بی نهایت ادامه داشت...و من این بی نظمی های هدف دار ِ بی انتها را دیوانه وار دوست داشتم....
{برای دوستی}
- ۹۳/۰۱/۰۱