سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

همراه ِ کجاوه اى مى آیم که عزیزى در او نیست. اسب هایم را این روزها بسته ام به سکوت. از شهر جز صداى شکستنم هر چیز دیگرى سخت غریب است. دیگر نه پارک وى. نه ونک. هیچ کدام به من همان لبخند تلخ را نمى زنند. احساس خفه گى مى کنم. راننده تاکسى حالم را نمى فهمد. شهرزاد گوش مى دهد و هر از گاهى که ماشین از ترافیک فاصله مى گیرد اشکى از گوشه ى چشمش رها مى شود. من گمانم حال خراب او را مى فهمم. حال او بعد از حادثه است. او چه مى فهمد اما حال حادثه ى فراموش شده را. حال خاطره هاى گم شده در هیاهوى شهر را. حال دلگیرترین نفس هاى شهر را. عزیزم کجایى. دقیقا کجایى..

  • ۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۲:۵۰
  • وی بی