سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

که مهر خامشی از لن ترانی بر میان بندد..

چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۷ ب.ظ
نقل است که وقتی جنید و شبلی با هم بیمار شدند. طبیب ترسا بر شبلی رفت. گفت: «تو را چه رنج افتاده است؟». گفت: «هیچ ». گفت: «آخر؟». گفت: «هیچ رنج نیست ».طبیب نزدیک جنید آمد گفت: «تو را چه رنج است؟». جنید از سر در گرفت و یک یک رنج خویش بر گفت. ترسا معالجه فرمود و برفت. آخر به هم آمدند. شبلی، جنید را گفت: «چرا همه رنج خویش را باترسا در میان نهادی؟». گفت: «از بهر آن تا بداند که چون با دوست این می کنند با ترسای دشمن چه خواهند کرد؟». پس جنید گفت: «تو چرا شرح رنج خود ندادی؟». گفت: «من شرم داشتم با دشمن از دوست شکایت کنم ».
             
                               
ذکر شیخ ابوبکر شبلی---تذکرة الاولیاء
  • ۹۲/۰۷/۱۷
  • وی بی

نظرات  (۲)

سلام
بعضی وقت ها هم اینوریه:
نقلست که یکبار در مناجات گفت: الهی در هر چه مرا بیازمائی در آن راستم یابی و در ان تسلیم کنم و دم نزنم در حال دردی بروی مستولی شد که جانش برخاست آمد و او دم نمی‌زد بامدادان همسایگان گفتند ای شیخ دوش تو را چه بود که از فریاد تو ما را خواب نیامد و او هیچ دم نزده بود اما صورت جان او بر صورت او آمده بود و بگوش مستمعان رسیده تا حق تعالی بدو باز نمود که خاموشی خاموشی باطن است اگر به حقیقت خاموش بودنی همسایگان را خبر نبودی چیزی که نتوانی مگوی.

آن را که خبر شد خبری باز نیامد