کردار اهل صومعهام کرد بت پرست
تو که یک خط قرآن را نمیتوانی بخوانی بعد می آیی مینویسی که فلانی قرآن را نمیفهمد.. برمیداری چند ده خط مینویسی که فلان آدم مذهبی که خط سیاسیاش شبیه شما نیست را به فضاحت بکشانی.. تو که ایمیلهایت از فرط کمذوقی چندده متر عصا قورت داده اما طوری افتاده مینشینی در مجالس که انگار همه باید صف بکشند و از تواضع شما تشکر کنند.. تو که خیلی راحت عصبانی میشوی و هزار جور حرف ناسزا و تهمت بیاساس میزنی و بعد مینویسی که والکاظمین الغیظ وقتی کسی جایی از ظالمی خون دل خورده و صلایی در حد بضاعت زده.. تو که رگهای گردنت قوی است اما دلایلت ضعیف.. تو که عکس میفرستی به عالم و آدم از فلان بنده خدا که فلانجا در خفا حجاب را رعایت نکرده یا حدود شرعی را با نامحرم رعایت نکرده .. او را "مظهر اشاعهی ضد ارزشهای اسلامی" میخوانی.. بعد میآیی زیر آن عکس مینویسی "هنوز از فاطمیه چیزی نگذشته" .. که خودآرایی مفصلی کرده باشی ..
تو که مهمترین دلیلت برای تقلب منحنی بنفورد بود اما همان محاسبات عددی دانشگاه خودمان را هم با زور تقلب نمره آوردی. تو که میخواستی به بهانهی اسلام از نظام اسلامی به خاطر "ظلم بیسابقه" انتقام بگیری.. تو که مهمترین مشکلت با نظام جمهوری اسلامی کشته شدن ندا بود ولی حاضری روزی صد نفر مسلمان در عراق و یمن و پاکستان برای دموکراسی لعنتی آمریکایی کشته شوند.. تو که در همان مهندسی هم نه حرف جالبی بلد بودی نه استعداد قابل توجهی داشتی اما بعد میایی برای ده نفر احمقتر از خودت از سیاست و مذهب و اقتصاد چنان حرف میزنی که انگار حقت را خوردهاند که بلندگو کم دستت دادهاند. تو که مهمترین شباهتت با احمدینژاد دقیقاً همین چیزهایی است که به خاطر آن از او متنفری..
شماها که مومن نیستید.. شماها که فقط و دقیقاً فقط رسوم "شیعهگری" میدانید. شما که اعتقادتان از پدرتان میآید اما از پدرانتان هم بدترید. شما که دلتان میخواهد برای بقیه آدمهای مهمی باشید اما حتی برای خودتان هم نیستید طوری که حرفهایتان را زود از یاد میبرید. شما که هزار تا خاتمی و هاشمی و احمدینژاد هم بیایند و بروند همیشه برندهاید. شما که شبیه مردان هستید اما بسیار نامردید. شما که خیلی نامردید. شما که به قول ناصرخسرو از قماشات دغا هستید..
شما اگر هزار هم بگویید با شما جز همین نگویم دیگر. اما بروید نمازهایتان را قضا کنید. که عاشقان از خون دل وضو کنند...
- ۹۲/۰۵/۰۴
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود