سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

در خورد فیل

جمعه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۰، ۰۵:۵۳ ب.ظ
ام شب با رفیق ِصدیق تا صبح مباحثه کردیم. باران تندی می زد و آس مان ارغوانی بود. چهار ساعت تمام از روی صندلی چوبی اتاق تکان نخوردیم...

من این شهر را تا مدت ها دوست نداشتم. یعنی تنهای تنها بودم. آدم های اش را دوست نداشتم. در و دیوارش را دوست نداشتم. آس مان اش را دوست نداشتم. دوسال پیش وقتی قرار شد ازینجا بروم دلم می خواست دیگر اینجا برنگردم.. اگر برگشتم به خاطر خودم نبود. والله نبود.... چندبار آرزو می کردم که آن پرواز چندصد و چند هواپیمایی فلان اصلا ننشیند ... اما به دعای گرم شما.. به نفس حق شما اعتماد داشتم...

.

.

تا اینکه آدم هایی از ناکجای این شهر پیدا شدند که حالا این طور دل بسته شان هستم.. تک تک ِ شان را دوست دارم. انگار به هم از خوابی سیصد ساله بیدار شده باشیم..

فکر می کنم که خدا از سبد ِ آدم های خوب ِ دنیا آن ها را جدا کرده ست .. هم دلی واقعی یعنی در دل گرو محبت خدا داشتن. محبت واقعی را خدا در دل مومنین قرار می دهد.

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ سیَجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا .....مریم ۹۶



.

.

الحمد لله.


.


  • ۹۰/۱۲/۱۹
  • وی بی