سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

۳۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

از امام حسن عسکری -روحی له الفداء- است که

نحن حجج الله علیکم و جدتنا فاطمة حجة الله علینا


  • ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۳۹
  • وی بی
رکعت دوم بود.. سوره ی زمر را خواند.. ینجی الله الذین اتقوا را دو بار خواند.. بار اول چنان گریست که دلم لرزید... تنها حمد و سوره ای بود در بین نمازهایم که با الحمدلله رب العالمین شروع و تمام می شد..

بعد نماز از پنجره ی اتاق بیرون را نگاه کردیم.. اقیانوس ِ آرام حوالی غروب سخت نا آرام بود.. 

  • ۲۱ اسفند ۹۱ ، ۰۶:۰۸
  • وی بی
"رفقایم توی بسیج شنیده بودند مصطفی ازم خواستگاری کرده. از این طرف و آن طرف به گوشم می‌رساندند که "قبول نکن، متعصبه". با خانم‌ها که حرف می‌زد، سرش را بالا نمی‌گرفت. سر برنامه‌های بسیج اگر فکر می‌کرد حرفش درست است، کوتاه نمی‌آمد. به قول بچه‌ها حرف، حرف خودش بود، معذرت خواهی در کارش نبود.

بعد از ازدواج، محبتش به من آنقدر زیاد بود که رفقام باور نمی‌کردند این همان مصطفایی باشد که قبل از ازدواج می‌شناختند. طاقت نداشت سردرد من را ببیند... توی سازمان انرژی اتمی هم مشغول شد. مهریه را خانواده‌ها گذاشتند، پانصد تا سکه؛ ولی قرار بین من و مصطفی چهارده‌تا سکه بود. بعد از ازدواج هم همه سکه‌ها را به من داد. مراسم عقد و عروسی را خانه‌ خودمان گرفتیم، خیلی ساده. "

روایت فتح.... از خاطرات همسر شهید احمدی روشن

  • وی بی
انک متفضل بالاحسان... المتطول بالامتنان... الوهاب الکریم... ذو الجلال و الاکرام.

  • ۱۹ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۴۶
  • وی بی
روزهاست که کسی را نمی‌بینم. حوصله‌ی آدم‌ها را عموماً ندارم. جمع‌های بالای سه نفر خسته‌ام می‌کنند. آدم‌های دور و برم فارسی بلد نیستند. اما به همان زبان خودشان.. به مزاح شاید .. می‌گویند که در حباب‌ام مخفی شده ام .. راست‌ می‌گویند لابد... 


حباب یعنی جایی که داخل اش .. مثل بیرون اش .. خالی است.. پوچ است.. هیچ است.. ناپایدار است.. متزلزل است .. متهم به نابودی ست... محدود است.. تنگ است .. محصور است .. و ضاقت الأرض علیکم بما رحبت. 


یا فتاح. 

  • وی بی
اللهم صل علی محمد و آل محمد. و بارک علی محمد و آل محمد. و ترحّم علی محمد و آل محمد. و تحنن علی محمد و آل محمد. کما صلیت و بارکت و ترحّمت و تحننت علی احد من اولیائک و عبادک الصالحین. و صلی علی الائمة الطاهرین المعصومین.

  • ۱۶ اسفند ۹۱ ، ۰۴:۱۲
  • وی بی
الحمدلله. 


  • وی بی
از هم خداحافظی می کنیم. در دلم شرمنده ام که فقط همین از دست‌ام بر می آید. توکل محض را از خود شما یاد گرفتیم. آن صحنه را خوب یادم هست .. بالای سر حمید که سرش را بخیه زده بود و خوابیده بود روی مبل. و من گریه می کردم. و شما بی اندازه ناراحت بودید لابد. طوری که به من نگاه هم نمی کردید. اما به حمید می گفتید که رزمنده ها برای خدا تیر می خورند.. یک آخ هم نمی گویند... 

به لطف خدا.. به لطف خدا خیانت نمی کنیم. چون چیزی غیر از توکل و احتیاط از شما یاد نگرفتیم. و جز خدا از کسی آرامش نمی خواهیم. 

بیده الخیر... 


  • ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۵۸
  • وی بی
به لطف خدا...

به لطف خدا خیانت نمی‌کنیم ..

اللهم... انّی لا اخاف علی نفسی الا ایاک 

و انّک اهل التقوی... و اهل المغفرة

و انّک رحیم بمن دعاک

و مستجیب لمن ناداک

  • ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۰۱
  • وی بی
زاهد و عابد و صوفی همه طفلان رهند 

مرد اگر هست به جز عالم ربّانی نیست ..

  • ۱۴ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۲۴
  • وی بی