به حلاوت بخورم زهر
که شاهد
ساقی ست
.
.
.
- ۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۱
من وقتی مردم
چشم های تو دیگر زیبا نبود
و آسمان هیچ وقت مثل سابق
آبی نشد.
من وقتی مردم
دیگر شعرهایم کهنه نبودند
و قصه ام پایان نداشت....
خسته ام ..
آدم در ابتدای راه نباید اینقدر خسته باشد
ولی من هستم. مثل بقیه ی نباید هایی که همیشه بودم..
من به هیچ وجه خدا را لمس نکردم، ولی خدایی که قابل لمس باشد که دیگر خدا نیست .... اگر هر دعایی را هم اجابت کند، همینطور... همانجا بود که برای نخستین بار حدس زدم که عظمت دعا بیش از هر چیز در این امر نهفته است که پاسخی به آن داده نمیشود ....
.
.
میدانی .... عظمت چیزها دراین نیستی است...
این را هم میدانم که عظمت دعا، زیبایی سکوت است و عشق فقط از جایی شروع میشود که دیگر هیچ انتظاری برای گرفتن هیچ چیز وجود نداشته باشد.
..
.
"عشق" تمرین "نیایش" است و "نیایش" تمرین "سکوت" ....
من مسئولیت ِ تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم، تمام ِ ناراحتیها را تحمل کنم، رنجها را بپذیرم، چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم. به مردهگان روح بدمم. تشنگان حق و حقیقت را سیراب کنم.
ایخدای بزرگ. من این مسئولیت تاریخی را در مقابل تو به گُرده گرفتم. و تنها تویی که ناظر ِ اعمال من هستی. و فقط تویی که به او پناه میجویم و تقاضای کنم میکنم.
ای خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا ازین راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر میفروشند ثابت کنم که خاک ِ پای من هم نخواهند شد. باید همهی تیرهدلان ِ مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضعترین و افتاده ترین فرد ِ روی زمین باشم.
ای خدای بزرگ، اینها که از تو میخواهم چیزهاییست که فقط میخواهم در راه تو به کار اندازم، و تو خوب میدانی که استعداد آن را داشتهام. از تو میخواهم مرا توفیق دهی که کارهایم ثمربخش شود و در مقابل خَسان بایستم.
من باید بیشتر کار کنم. از هوا و هوس بپرهیزم. قوای خود را بیشتر متمرکز کنم و از تو میخواهم که مرا بیشتر کمک کنی.
تو ای خدای من. میدانی که جز راه تو و کمال و جمال ِ تو آرزویی ندارم. آنچه میخواهم آنچیزیست که تو دستور دادهای و میدانی که عزت و ذلت به دست توست و میدانم که بی تو هیچ ام. .. و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم.
م.
"خاطب الله تعالی داوود و قال: یا داوود .. انت ترید و انا ارید .. فان رضیت بما ارید، اعطیتک ما ترید .. و ان لم ترضی بما ارید، اتعبتک فیما ترید! .. ثم لا یکون الا ما ارید ... فانّی فعال لما ارید ..."
یعنی ازین دقیقتر میشود گفت؟ ..
.
.
---
بعد التحریر: راستی داشتم همینطور فکر میکردم که خدای تعالی که این طور با مقسمّات داوود، مهربان و صمیمی است با امام شهید ما چه طور است وقتی حسین علیهالسلام در آن کارزار غریب و دیوانهکننده تنها سخنی که به زبان دارد آن قسمت اول ماجراست که "الهی رضا برضائک و تسلیماً لأمرک.."
اللهم اجعل وفاتی ، قتلا فی سبیلک
تحت رایة نبیک
مع اولیائک ...
سکه نیست..
اما چیزی روی زمین
گم کرده ام
که شبیه اش را
در آسمان هم پیدا نکرده ام..
امروز دلم نیامد از خدا بخواهم
که غصه ی تو ام تمام شود
چرا که این غم
با همه ی دردهایش
برای من جز خیر چیزی نبوده
و ما رایت الا جمیلا ..
فقط دلم می خواست
جایی میانه ی راه
به کلمه ی نورانی اسمت
دست هایم برسد
به رویاهایم ..
آنجا که سعدی می گوید :
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی ..
و من به خدا شکایت می برم
که واژه هایم به تو نمی رسد
..
مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ ..
هر کس آنچه را میان او و خداست اصلاح نماید، خداوند آنچه را بین او و مردم است اصلاح کند. و هر کس کار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند کار دنیایش را اصلاح کند. و آن را که از خود بر خود واعظ است از خدا بر او نگهبان است..
نهج البلاغه- الحکم ۸۹
سه فراز فوقالعاده دارد دعای عرفه از دید من.
اوّل آنجا که امام تکتک اعضای بدن مبارکش را بر میشمرد.
سوزناک است.
میفرماید که همین اعضای بدن را که به زودی فدا خواهم کرد،
شما عطا کردهای .. و محافظ بودهای تا حالا. .
.
دوّم آنجاست که میفرماید و فی سفری یحفظنی.
در این سفری که میروم حافظم باش...
چهطور آدم میتواند از غصّه تاب بیاورد آخر ؟ ..
خصوصاً وقتی که میگوید و اهل بیتی...
.
اما سوّم دعایی میکند که کاملتر از آن ندیدهام تا به حال:
الهی اغننی بتدبیرک لی عن تدبیری
و باختیارک عن اختیاری..
الله اکبر ازین دعا. آنهم در آن شرایط. چنان که افتد و دانی..
.
.