سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

"پدرش می گفت : به پسرم سفارش کرده ام که از آدم های "مذهبی" بپرهیزد

همین آدم های "مذهبی" بودند که قرآن سر نیزه کردند و سر امام معصوم را بریدند.

..

من هم گاهی با آدم های مذهبی که حرف می زنم

می ترسم که نکند من هم شبیه اینها باشم

نکند حرفم با عملم اینقدر فاصله داشته باشد

که مثل نوحه ها و گریه ها و دعاهاشان.. ایمانم شبیه تئاتر بشود./ "

  • وی بی
" افسوس که آن رجعت ِ دردناک ما پایان ِ یک پندار بود...

پایان ِ هر پندار ..."



  • وی بی
این دقایق آخر ...

دل‌تنگی حس ِ آخر آدم‌های ضعیف است در برابر چیزهایی که برای خودشان ترسیم کرده‌اند. این لحظات آخر .. این صحبت‌های آخری که گاهی به بغض و گاهی به سکوت می‌گذرد.. این‌ها از جنس دل‌تنگی نیست..

این‌ها تنبه است.. از جنس اینکه حواست هست؟ .. . .

.


رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علیّ و علی والدیّ

و ان اعمل صالحا ترضاه و ادخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین

.



  • ۲۵ دی ۹۱ ، ۱۲:۴۶
  • وی بی

  • ۲۴ دی ۹۱ ، ۲۱:۴۱
  • وی بی
Khabet tabir shod... Hamin
  • ۲۴ دی ۹۱ ، ۰۰:۳۱
  • وی بی

تقلا نکن ... تاریخ مصرف تو برای این شهر تموم شده ... تو یک آدم کهنه‌ی فراموش شده‌ای ..

  • ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۱:۴۰
  • وی بی

 




  • ۲۳ دی ۹۱ ، ۰۱:۱۸
  • وی بی
یارا .. بهشت .. صحبت ِ یاران هم‌دم است ..

.

.


  • ۲۱ دی ۹۱ ، ۱۷:۴۰
  • وی بی
" ای علی عابدینی.. ای بچه محل صمیمی .. استاد من .. آقای من .. چرا باز غیبت زد؟ کِی بودش؟ هشت سال پیش بود.. یا شاید ده سال پیش بود .. که یهو غیبت زد .. نمی‌دونم واسه چی.. وقتی هم باز اومدی .. خونوادت نبودن.. باز نمی دونم واسه چی.. همه دنیا رو گشتی پی‌شون .. نرسیدی به‌شون .. وقتی پیدات شد و برگشتی خونه، مونس ت تنهایی بود و انتظار.. "



  • ۲۱ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۶
  • وی بی
باد از لای ِ درز پنجره میاد تو.. انگار که داره هق هق می‌کنه.. من دارم بر می‌گردم چند روز دیگه.. من راضی‌ام مثل همیشه دو یا سه روز قبل رفتن بیای باهم بحث کنیم.. و بعد من برم بیرون با بغض.. و روی پل قدم بزنم.. و نصفه شب بیام خونه. و تو بیدار نشسته باشی.. و در رو برام باز کنی.. تو اتاق همه چیز سر جاشه انگار .. توی خونه هم تقریبا همین طور.. ولی واقعا جات خالیه. کجایی آخه؟

  • ۲۱ دی ۹۱ ، ۰۱:۳۱
  • وی بی