سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

درین خیال به سر شد زمان عمر و هنوز.. بلای ِ زلف ِ سیاهت به سر نمی‌آید.. 

  • ۱۰ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۴۹
  • وی بی
آخر قرار ِ زلف ِ تو با ما چنین نبود

ای مایه‌ی قرار ِ دل ِ بی‌قرار ِ ما ..

  • ۱۰ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۰۱
  • وی بی
همیشه از همه ی نگاه های مرسوم به چشمان معصوم تو پناه برده ام.

و از شادمانی های عاریه گذشته ام

تا به نگاه‌های نگران تو دلبسته باشم ..

و از میدان ِ مین ِ روزمره گی ها به اشتیاق حضور تو همه ی این راه های غربت را رفته باشم..

و از همه ی تنهایی ها با تو بودن را خواسته باشم..

و از همه ی دوستی های نزدیک گسسته باشم

و به نزدیک دوستی تو رسیده باشم .. و عادی فیک الاقربین

..

.

.

می ترسم از آن روز که تو نباشی.. و من گرفتار سایه های سرشکسته باشم.


  • ۱۰ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۳۷
  • وی بی
بعضی کاتب وحی اند... بعضی محل وحی.. جهد کُن تا هر دو باشی..

 (از مقالات شمس)


  • ۰۹ اسفند ۹۱ ، ۰۶:۴۸
  • وی بی
وقتی کسی می گوید که ما بهترین اقتصاد دنیا را داریم یاد آن طنز تلخ فیروز کریمی می افتم که می گفت "ما بهترین زمین خاکی های دنیا را داریم" ...




  • ۰۸ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۲۰
  • وی بی
شما یادتون نمیاد .. یه زمانی بود که بهترین عاشقانه ای که بلد بودیم چیزی بود شبیه این که ..  "تو اگه پرنده باشی.. چشمای من آسمونه!" .. کلی هم درست بود.. حالا چی؟ .. موندیم بین یه مشت کلمه .. که همه شون گیر کردن تو راه ِ به تو رسیدن.. گیر کرده تو یه آسمون تیره ی ابری و .. یه جاده دراز .. و یه شب بارونی.. 


نه شما یادتون نمیاد... ای خوش به حال شما که یادتون نمی‌آد ... 

  • ۰۸ اسفند ۹۱ ، ۰۴:۳۶
  • وی بی
این که فارسی رو خوب حرف بزنی.. این که فارسی رو عالی حرف بزنی.. بعد بیای بین یه عده که فارسی نمی فهمن.. این یعنی خودکُشی.. این یعنی اعتیاد...


- از روی دست مسعود کیمیایی

  • ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۰۲
  • وی بی
قسم به روزهایی که اتفاق بود که می‌افتاد پشت ِ اتفاق... قسم به روزهایی که ثبت نام می‌کردیم برای اتفاق.. قسم به روزهایی که انتخاب می‌شدیم برای اتفاق..

قسم به روزهایی که سربسته می‌گفتیم چون دست‌مان بسته بود. قسم به روزهایی که دلبسته بودیم به آن چیزهایی که سربسته می‌گفتیم..

قسم به روزهایی که غوغای‌مان در کافه‌های شهر ساحلی بود. قسم به روزهایی که شهر از یاران خالی بود.. قسم به روزهایی که ضیافت‌مان به حساب اداری بود. قسم به روزهایی که ابر بود .. آفتاب بود .. سرد بود.. قسم به روزهایی که چشم‌های ات بارانی بود.. قسم به روزهایی که خیلی غیر عادی بود.

قسم به روزهایی که کارمان از اشهد و تشهد گذشته بود.. قسم به روزهایی که ساعت از دو و چهار دقیقه گذشته بود.. قسم به روزهایی که آب از سرمان گذشته بود...

قسم به روزهایی که مسجد محل نمازهای نیمه کاره بود.. قسم به روزهایی که حاضرجوابی مان به وقت نماز غفیله بود.. قسم به روزهایی که در و دیوار مسجد بهانه بود.. قسم به روزهایی که عامری بزرگ پدرخوانده بود. قسم به روزهایی که روز آدم های گنده بود.. قسم به روزهایی که راوی می گوید جمعه بود.

قسم به روزهایی که گذشت .. که ما تو را به کافه‌های بزرگ تری می فرستیم.

  • ۰۴ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۱۰
  • وی بی
من برآنم که خباثت آدم ها را از آرزوهایشان .. و عیار مردان را از دشمنانشان می توان فقط شناخت ...

.

.


  • ۰۲ اسفند ۹۱ ، ۰۶:۰۵
  • وی بی
می‌خواستم که گل بخرم .. دیدم ات به راه

اصلا گلی که من بخرم راه می رود!

  • ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۳۴
  • وی بی