.
به قول فیروز کریمی احتمالا در اداره ی راهنمایی راننده گی کانادا الآن من جزء یکی از سهامدارها باشم. ...
- ۱۳ دی ۹۰ ، ۲۲:۴۶
.
به قول فیروز کریمی احتمالا در اداره ی راهنمایی راننده گی کانادا الآن من جزء یکی از سهامدارها باشم. ...
مرده ام من!.. لحظه ی میلاد کو؟
..
مرغ ِ زخمی با دهان مرثیه
پرسد از من.. نغمه های شاد کو؟
برو پارک وی. ونک. قدم بزن. به یاد من باش.
باز کن در بر من.
خسته گی آورده
شب در من.
زنگ بزن. حالا دیر است.
ام روز حوالی ظهر زیر پل پارک وی منتظر دوستی بودم. تاکسی ها و دربستی ها عصیان کرده بودند و امان نمی دادند. فریاد می زدند. می بردند نوبنیاد. ظفر. توحید. هزار جای دیگر. اما من دستم در جیبم بود. می خواستم بروم خانه. اما خانه مان انگار گم شده بود واقعا. یعنی از فردا گم می شود دوباره. روی کاغذی نوشتم:
" فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته.
من قایقم نشسته به خشکی..."
چُنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و
من صبر از تو نتوانم.
..
من آن مرغ سخندانم.. که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می آید به معنی از گلستانم.
--
فولدرحمید/.