سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

۳۹ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

در ماه گذشته روی هم رفته! 1210 دلار پلیس جریمه ام کرده ....

.

به قول فیروز کریمی احتمالا در اداره ی راهنمایی راننده گی کانادا الآن من جزء یکی از سهامدارها باشم. ... 


  • ۱۳ دی ۹۰ ، ۲۲:۴۶
  • وی بی
اول دلم فراق تو را سرسری گرفت

وآن زخم ِ کوچک دلم آخر جذام شد....




  • ۱۲ دی ۹۰ ، ۱۳:۲۹
  • وی بی
بعد از تو هیچ در دل وی بی گذر نکرد.. . ..




  • وی بی
خوابم آید.. قصه گوی باد کو...

مرده ام من!.. لحظه ی میلاد کو؟


..

مرغ ِ زخمی با دهان مرثیه

پرسد از من.. نغمه های شاد کو؟



  • وی بی
ای ساربان آهسته ران... آرام جان گم کرده ام...



  • ۱۰ دی ۹۰ ، ۱۳:۱۴
  • وی بی
ام شب آس مان تهران می بارد. 

برو پارک وی. ونک. قدم بزن. به یاد من باش. 



  • وی بی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۹ دی ۹۰ ، ۱۱:۴۶
  • وی بی
فردا دیر است. ام شب دیر است. همین دی شب به من زنگ بزن. حالم خیلی بد است. خیلی.


باز کن در بر من.

خسته گی آورده

شب در من.


زنگ بزن. حالا دیر است.

  • ۰۸ دی ۹۰ ، ۰۰:۵۶
  • وی بی
راننده تاکسی ها آزمون های نامتقارن ولی متحرک آدم شناسی در سطح شهرند. یعنی درست بعد از آنکه درِ فلزی شهروندکش ها را می بندی می توانی بنشینی قیافه ی شهروندکش چی را از آیینه نگاه کنی و حدس بزنی که چه جور آدمی ست. گاهی حتی می توانی تست شان کنی.. با خودت بگویی این آدمی نیست که تنهایی را تحمل کند. حتما حرفی می زند. موضوعی باز می کند. و بعد از چند دقیقه ببینی که حدست درست بوده... و یا آن راننده ی ناشی را که از قیافه اش در آیینه شناختی که گرفته است چون مردم را به نام نیک یاد نمی کند و دیدی که درست چند دقیقه بعد با کسی پشت تلفن آن طور که نباید حرف می زند. یا آن راننده ی خوش برخورد چند شب پیش که آیات قرآن به ش اثر کرد.... و آدم خیلی پاکی بود. ..


ام روز حوالی ظهر زیر پل پارک وی منتظر دوستی بودم. تاکسی ها و دربستی ها عصیان کرده بودند و امان نمی دادند. فریاد می زدند. می بردند نوبنیاد. ظفر. توحید. هزار جای دیگر. اما من دستم در جیبم بود. می خواستم بروم خانه. اما خانه مان انگار گم شده بود واقعا. یعنی از فردا گم می شود دوباره. روی کاغذی نوشتم:

" فریاد می زنم.

من چهره ام گرفته.

من قایقم نشسته به خشکی..."



  • وی بی
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم.. قضای عهد ماضی را شبی دستی بر افشانم/

چُنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد

تو صبر از من توانی کرد و

من صبر از تو نتوانم.

..

من آن مرغ سخندانم.. که در خاکم رود صورت

هنوز آواز می آید به معنی از گلستانم.



--

فولدرحمید/.



  • ۰۶ دی ۹۰ ، ۱۴:۰۷
  • وی بی