- ۱۲ آذر ۹۰ ، ۲۳:۳۰
نه خزعبلات شما که یکی را دست بند سبز دادید وسط التحریر و بعد در بی بی سی تان زدید که از جنبش بی سر و ته شما شروع شد این حرکت -آقای بهنود نام ببرم؟-، نه پارازیت های بی سر و ته، و نه حرف های کژدار اهالی با سیاست خیابان پاستور، هیچ کدام نزدیک واقعیت نبود.
http://www.cnn.com/2011/12/03/world/africa/egypt-elections/index.html?hpt=hp_t2
مردم منطقه از تحقیر اسلام سرخورده اند. و احتمالا آمریکا و انگلیس، فتنه ی ده سال گذشته شان را با چند برابر ضرر به حساب آبروی کشورهای اسلامی واریز کنند.
..
ولله جنود السماوات والارض.
..
.
ان شاء الله که آن روز نیاید و اگر بیاید ان شاء الله ما نباشیم؛ اما برای من مثل روز روشن است که تنها گذاشتن جمهوری اسلامی یعنی لبیک نگفتن به ندای حسین علیه السلام.
..
ربنا اغفرلی و لوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب.
.
.
یا غیاث المستغیثین.
پ.ن: این را می نویسم اینجا که یادم باشد که صبحی بود مثل بیست و نهم نوامبر سال دوهزار و یازده. از جلوی "کتاب خوانه" رد می شدم و در ذهنم خطی بود که " من در شهر تو چون .. نالان می گذرم.. باشد سایه ی من.. تنها همسفرم... وین عشق تو مرا .. بنگر تا کجا کشانده... " تا کشیده شدم به اتاق ریدینگتون و تمام راه به آن حادثه ی خطرناکی فکر می کردم که چندروز پیش در تقاطع کالینگود نزدیک بود که اتفاق بیفتد. و تنها لطف خدا بود که نشد. اما مگر می شد خیال کرد که اتفاقی بود؟... یعنی این همه مصداق اتفاقی بود؟ نبود. نیست. و ما اکثرا العبر. و ما اقل الاعتبار.... یا اله العاصین.
پیرمرد.