سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

تمّت

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ۰۱:۴۲ ق.ظ

سیزده سال نوشتن اینجا به پایان رسید. مثل به پایان رسیدن‌های دیگر در دنیایی که وقت نرسیدن، فرصت زیاد است و برای رسیدن زمانه کوتاه. اینجا هر چه نوشتم حدیث نفس بود. و شایسته بود که این صفحه هم مثل قبلی ها پاک شود. که گفت هر چه غیر از یاد یار از یاد یاران می رود. اما به احترام خوانندگانی که نَفَس پاکی دارند، آرشیو اینجا را به یادگار می‌گذارم. و لله الامر. من بعد و من قبل. 

اینجا با شعری از مولانا شروع شد. با شعری دیگر به اتمام می‌رسد. با توبه از ترددها و خوف از لاتخف ها. و به امید دعای خوبان و بهار واقعی دل‌ها. 

این تردّد، عقبه ی راه حق است

ای خنک آن را که پایش مطلق است .. 

بی تردد می‌رود در راه راست

ره نمی‌دانی بجو گامش کجاست!

نی ز دریا ترس و نی از موج و کف

چون شنیدی تو خطاب لا تَخَف

لا تخف دان چون که خوف ات داد حق

نان فرستد .. چون فرستادت طَبَق!

افرحو هوناً بما آتاکُم

کل آت مشغل الهاکُم

شاد از وی شو! مشو از غیر وی!

او بهارست و دگرها ماه دی!

هر چه غیر اوست استدراج توست!

گرچه تخت و ملک توست و تاج توست..!!

شاد از غم شو که غم دام لقاست

اندرین ره سوی پستی ارتقاست ... 

  • ۰۲/۱۱/۲۵
  • وی بی

نظرات  (۶)

در پناه خدا…
مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
شراب لطف پر در جام می ریزی و می ترسم
که زود آخر شود این باده و من در خمار افتم
به مجلس می روم اندیشناک ای عشق آتش دم
بدم بر من فسونی تا قبول طبع یار افتم
ز یمن عشق بر وضع جهان خوش خنده ها کردم
معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
تظلم آنقدر دارم میان راهت افتاده
که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
عجب کیفیتی دارم بلند از عشق و می ترسم
که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم
دگر روز سواری آمد و شد وقت آن وحشی
که او تازد به صحرا من به راه انتظار افتم
...
سلام.
از خواننده های قدیمی وبلاگ شمام و شخصیت و منش و نوشته های شما برام خیلی آموزنده و الگو بوده. ما رو از خودتون محروم نکنین لطفا.
سلام
همان که بنده خدا گفت.
اگر خودتان را هم خوب نمی‌دانید از مادربزرگ و خوبیهایش، از مولوی و عرفانش، از پیرمرد و مرام و مسلکش و ...بگویید و قدری خواننده چون منی که چسبیده به زمین هستم، گاهی نسیمی، رایحه‌ای نه اصلا مولکول اکسیژنی از عالم بالا به مشامش می‌خورد.
سلام در زمانه ای که عرصه را ناحق گویان گرفته اند ، صلاح این است که خوبان بمانند نه اینکه خلوت گزین شوند ..