سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

از این سکوت اجباری

دوشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۳۵ ق.ظ

روزهای عبرت آموزی است. از آنها که گاهی به اندازه ی زندگی‌ها کشیده شده اند.. پیش می‌آید که می‌نشینم روی صندلی گردش اتفاقات و آدم ها را نگاه می‌کنم. آن لینک نامرئی و آن سیالیت پیچیده ی اتفاقات به صورت لایه ای شفاف روی سطح حوادث می آید. گاهی نور آفتاب به آن می خورد. جرقه‌ای می آید. موج‌ها یکباره کنار می‌روند و آن بی‌کران دریا خودش را نشان می‌دهد. دیگر فرقی نمی‌کند که چه گذشته است. تو آن دست ِ مهربان ِ عجیب ِ صحنه‌گر را می‌بینی. آرام میشوی. که فرمود الا بذکر الله تطمئن القلوب. فقط. تنها. همیشه. و هرگاه. دل‌‌ها به واسطه‌ی اتصال مستقیم به اوست که آرام می‌شود. آرامش‌های دیگر برکه‌های منجلابی باتلاقی است...

کاش یکبار دیگر به عبور جوانی بیست سالگی‌ها برگردم و بین آن باتلاق‌های مخوف، رد جرقه‌ها را بگیرم. شاید دریایی هم آنجا پیدا کردم. 

  • ۰۱/۰۳/۳۰
  • وی بی