انقلاب همه چیز را عوض نمیکند
گفتم آقا شجریان! راست گفتن که دیگه نمیخواین بخونین؟ گفت: بله! گفتم که: گفتن که برای هر آواز بیست هزار تومن میخواین؟ گفت: بله.... این بلهها مثل چاقویی بود که تو قلبم فرو میشد. من و شجریان شب و روز با هم بودیم. یه دوستی و صحبت و علاقهی متقابل عمیق بینمون بود. روابط خانوادگی داشتیم {...}
گفتم آقا شجریان! من اگه همهی دنیا رو داشتم برای یه دهن آواز تو میدادم... مرد حسابی حالا که قیمت رو آوازت میذاری، یه قیمت حسابی بذار؛ یعنی من بیستهزار تومن بهت بدم میخونی؟ گفت: بله! گفتم: این که مشکلی نیست.من همین الآن بیستهزار تومنو بهت میدم. گفت: آقا اختیار دارید! گفتم: یعنی منو قبول داری؟ گفت: آقا اختیار دارید. گفتم: خُب فردا ساعت پنج بعد از ظهر قرار میذاریم بیا بخون. گفت: بله! چشم! با همین صراحت..!
{...}
گفتم: آقا شجریان! قمر نیست که دیگه بخونه! بنان هست و دیگه نمیتونه بخونه (چشمان ِ سایه پر از اشک میشود!). تو رو خدا وقتی رانندگی میکنی مواظب باش. زبانم لال. زبانم لال زبانم لال اگه تصادف کردی مُردی من این بیستهزار تومن رو به کی بدم بخونه؟... با تعجب منو نگاه کرد شجریان...گفتم: آقای شجریان!! نرخ ما همون هشتصد تومن سابقه. هر وقت خواستی بیا بخون. انگار میکنم که تو هم مُردی ....! تو خیال میکنی دنیا تعطیل میشه؟ بعد از تو یکی دیگه میآد، یکم بدتر. یکم بهتر از تو میخونه. چنان که تو بعد از دیگران اومدی، بعد از اقبال السلطان اومدی. بعد از تاج اومدی. بعد از قمر اومدی. بعد از ادیب اومدی. بعد از بنان اومدی. دنیا که تموم نمیشه...
سرخ شد و سرشو انداخت پایین. فکر نمیکرد بعد از اینهمه مقدمهچینی چنین حرفی رو بهش بزنم.. یکم نشست و بعد رفت. و وقتی رفت من زارزار زدم به گریه. یک سال و نیم شجریان برای ما نخوند. و جالبه اینه که روابط خانوادگیمون رو داشتیم. {...} یک سال و نیم بعد شب ساعت هشت آمد پیشام. روش نمیشد حرفش رو بزنه. سه ساعتی حرف زدیم. شب نزدیک در که بود با خجالت گفت که باز دوست داره که بخونه..
.
.
پیرپرنیاناندیش... خاطرات ه.ا.سایه
- ۹۶/۱۲/۱۲
ترس و هراس انسان مدرن
یکی دیگر از علل خودبیگانگی های عصر جدید و لذا پیدایش امراض روانی و سپس جسمانی حضور و ظهور انواع وحشت ها و ناامنی ها و ترورهای اقتصادی و هویتی و جنسی و جانی و عاطفی و سیاسی هستند که جهان مدرن را به طور فزاینده در خود غرق کرده اند: سوراخ شدن لایه اپزون,تشعشعات رادیواکتیو,ویروسهای مهلک مثل ایدز و هپاتیت ها و ایبولار, جنگهای داخلی و بین المللی, نطامهای شدیدأ اطلاعاتی -امنیتی که کل جهان را دربر گرفته اند و حداقل استقلال روانی را برای افراد بشری ناممکن ساخته اند, ناامنی اطلاعاتی به واسطه ویروسهای کامپیوتری , ترس از ازدواج به دلیل ناامنی اقتصلدی و بی اعتمادی جنسی و حضور ویروس ایدز که حتی به واسطه آزمون های پزشکی هم قابل تشخیص مطمینی نیستند. ترس از دوست داشتن و دل بستن و تشکیل خانواده, تزس از خیانت همسر و دوست و شریک و ... تزس از مرگ و نابودی.
از کتاب "فلسفه عرفان درمانی " استاد علی اکبر خانجانی ص ۷