س
جمعه, ۲۹ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۱۰ ق.ظ
تا به خودم آمدم در جاده ى قم بودم. بغضى در گلو مانده داشتم... مدام یاد آن شعر معرکه ى شهریار بودم:
دریاچه هم به حال ِ من از دور مى گریست/
تنها طواف ِ دور ِ ضریح و یکى نماز/
یک اشک هم به سوره ى یاسین من چکید...
- ۹۶/۱۰/۲۹