سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

امید اهل وفا تویی..

يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ق.ظ
تنهایی من عاشقانه بود. نقاشی عبادت من بود. من شوریده بودم. و شوریدگی ام تکنیک نداشت. روی بام کاهگلی می نشستم و آمیختگی غروب را با سنسوالیته بامهای گنبدی شهر تماشا می کردم. به سادگی مجذوب می شدم و در این شیفتگی ها خشونت ِ خط نبود. برق فلز نبود. درام ِ اندامهای انسان نبود. نقاشی من فساد میوه را از خود می راند. ثقل سنگ را می گرفت. شاخه نقاشی من دستخوش آفت نبود. آدم نقاشی من عطسه نمی کرد. راستی چه دیر به ارزش نقصان پی بردم و اعتبار فساد را در یافتم....
سهراب سپهری.. هنوز در سفرم
.
.
.
پ.ن: 
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را ... 
.
.
.
  • ۹۴/۰۶/۰۱
  • وی بی