در فاصله ی بین این دو کامنت به کسی از حال خرابم گفتم.گفت نگران ست. خواستم که تنها دعا کند. مدام تکرار میکنم چرا که آخر چرا .. کسی هست حال خراب م را خرابتر کند؟
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد نیست دیگر بخرابات خرابی چون من باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند زخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببرد پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد آنکه بر دامن احسان تواش دسترسی است بدهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد... عماد خراسانی