سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

س

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ب.ظ

بعد از ظهر، ابراهیم از آخرین معجزه‌اش بر می گشت.. 
و سارا بعد از سال‌ها، دوباره دلش از آن آتش‌ها می خواست..
که هرگز سرد نمی شد..
و اسماعیل .. همچنان سر به تیغ رویای صادقه ی رسولی می باخت .. 

 

---
می‌دانی..آیه های زیادی از من گذشته است... و حالا شاید..روزهای آخر یک کتابم.. که گاه‌ جوان‌های رواق دست‌شان می‌گیرند.. و تکرارش می‌کنند.. که چه درد را خوب تحمل می کرده ست. بعد هم می شوم قهرمان داستان های دیگران با اینکه در داستان خودم تمام شده ام. تمام می شوی و روزگار می گذرد. مثل همیشه ی خدا. که این نیز می گذرد امّا .. خون به دل می کند و می گذرد..

  • ۹۳/۰۲/۲۹
  • وی بی

نظرات  (۳)

روزگارا، ما به رنجت مبتلائیم..
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد...
گاهی بهشت در دل آتش فراهم است!
پاسخ:
:)

من اما دنبال آتش‌‌ی هستم

که خیره شوم در او.

که در او خوانده شوم.

که در او شعله بگیرم.

که در او برد و سلام شوم.

که در او آرام شوم.

.

.

و سارا دوباره دل اش از آن آتش‌ها می خواست.