لباس امپراتور
پارسال همین مواقع بود که در خیابان "استقلال" در استانبول راه میرفتم. "استقلال" خیابانی بود که از مجسمهی بزرگ سرهنگ آتاتورک شروع میشد و تا نزدیک برج بزرگ شهر کشیده میشد. با پهنایی به عرض یک تانک. پر از قهوهخانههای مدرن که میان مدلهای سنتیشان جاسازی شده بود. دیسکو و میخانه کنار هم بود و همهشان کنار مسجد. ترکها "استقلال" را هویت خود میدانستند. و این همه تناقض را آزادی میپنداشتند. این تفاخر و تبختر اهالی من را اما بیشتر یاد "لباس نامرئی امپراتور" میانداخت. آن داستان معروف هانس اندرسون که دو خیاط حاذق شهر لباسی نامرئی به تن امپراتور ساخته بودند و او با آن لباسی که نداشت "مانور تجمل و قدرت" میداد..
باری احساس کودکی را داشتم که عریانی شهر را میدید.. استقلال ترکها جانی نداشت! چیزی بین سنت و مدرنیته هم نبود... راستش آن هیبت ظاهری حتی همان روز هم دیری نپایید.. همین طور که همراهان ترک ما از بهترین دموکراسی منطقه میگفتند ناگهان خیابان بسته شد.. و عدهای شروع به تظاهرات علیه دولت کردند.. و پلیس که دست و پایش را گم کرده بود شروع کرد به طرف جمعیت و ما - که بین آن ها محصور بودیم- آب پاشیدن. و متفرق کردن.. همراه ِ ترکمان تا خود هتل دیگر هیچ نگفت..
.
.
حالا اما دیگر متاع لیبرال دموکراسی آقای اردوغان حتی در خود ترکیه هم هیمنهای ندارد. آن چیزی که اسرائیل را میترساند هم مدل اسلامی ترکیه نیست. کما اینکه هیچ وقت هم نبود .. و آدمهای خوشخیالی که آرزو میکردند که محور ترکیه-عربستان گفتمان انقلاب اسلامی ایران را بدزدد نا امید تر از هر زمان دیگر دارند صحنهی روزگار را نگاه میکنند.. کابوس وار.. و میبینند که حتی در مقابل تهدید آمریکا هم ایران کنار متحدش میایستد. و از او دفاع میکند...
قهرمان نمایی ای که پشتوانهای نداشته باشد آتیهای ندارد. پیشرفت بدون عدالت پوشالی و تصنعی است. پیروزی حقیقی تقرب به خداست. و اینها ست که شالودهی جمهوری اسلامی و رمز تأیید آن است. والعاقبة للمتقین.
- ۹۲/۰۶/۳۰