قبل از باران
خدایا ..
به تو پناه میبرم از چیزهایی که میدانستم به یقین و شهود که درست است و باقی است اما پشت سرم گذاشتمشان. یا برایشان تلاشی نکردم.
به تو پناه میبرم از شر چیزهایی که میدانستم خوض و باطل است اما سرگرم بازیشان شدم..
به تو پناه میبرم اگر به کسی از بندههای عزیزت تلخی یا تندی کردم برای اینکه به نفس خودم میل داشتم .. به خود ِ گرفتارم.
به تو پناه میبرم اگر سستی کردم .. سستی کردم ..
خدایا .. تو شاهدی من بیشتر از آنچه که فکر میکردند حتی آنها که به من بدی هم کرده بودند را دوست داشتم.
خدایا .. تو شاهدی که من تو را دیوانه وار دوست داشتم.
یا حبیب من تحبب الیک..
.
.
.
دیشب صاعقههای بنفش رنگ آسمان را روشن میکرد.. بعد از دعای کمیل در خیابان تا مسیر خانهام تاریک ِ تاریک بود... هیچ نوری نبود.. میخواستم شکایت کنم به تو.. ازینکه دوستانم بیوفا بودند و دشمنانم بیحیا.. اما باز خجالت کشیدم.. دیدم که خودم از همه ی کائنات پیش تو خائن ترم .. که مرغ تسبیحگوی و ما خاموش .. ما خاموش ..
خدایا .. ببخش.
یا اله العاصین.
- ۹۲/۰۶/۰۸