در خورد فیل
تا ماهها بعد از دوم خرداد هم عدهای طوری از دوران جدید و گذار مدنی و شکست سیاسی حاکمیت صحبت میکردند که انگار انتخابات را از کل نظام بردهاند.. اصلاً برنامه این بود که بازی طوری بشود که احدی داخل حاکمیت جرأت نکند که از خاتمی حمایت کند. و بر عکس. حتی یادم هست بین طرفداران دوم خرداد، شخصی مثل هاشمی هم با لعن و نفرین طرد میشد.
سالها بعد بود که همه فهمیدند که دوم خرداد ماری بود از آستین به اصطلاح سازندگی که به کشور تحمیل شد.. و آن بهار افسونگر و دلفریب هفتاد و شش معجون تلخی بود که زمستانی قبل به دست داده بود،. و جنبش مدنی و گفتمان سیاسی و امثالهم ابزارهایی بودند برای بر قدرت ماندن عده ای که از تهِ دل به همه و حتی همین اصول و آرمانها هم میخندیدند..
و شاید همین بود که سوم تیر آمد.. به طرفة العینی .. در بهت و ناامیدی آنها که سالها دخیل بر خرداد زده بودند.. در یک تابستان داغ..
.
.
.
دلم برای جماعتی میسوزد که دیر یا زود.. شاید در همین رقابت آینده دستشان بیاید که باز بازی خوردند .. و رگ ِ دستشان را در کف ِ خیابان برای کسانی زدند که خودشان در سونای زعفرانیه نشسته بودند و از تهِ دل میخندیدند. و ببینند که تئوری جنبش که ساعتها برایش نوشتند و حبسها کشیدند به افتخارش، یک قیام خانوادهگی بود برای تصاحب دوبارهی قدرت..
- ۹۲/۰۲/۱۲