شهر از یاران خالی می شود
يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۵۳ ق.ظ
صبح زود رضا را گذاشتم فرودگاه. مهدی چند روز دیگر می رود.. حسن چندهفتهی دیگر. به صدای گرم برادر میثم. به سکوت برادر مسعود... به گریههای ممتد امید.. و به پنجشنبه شبهاست که گاهی از اتاقم بیرون میروم به قصد جمعیتی..
اللهم اغفرلی الذنوب التی تغیر النعم
.
.
یا اله العاصین.
- ۹۱/۱۲/۲۷