سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

طوبا للغرباء

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۲۵ ب.ظ
"خدا عاشقی ست است که حتا دوست ندارد، اسم معشوق‌ش را کسی بداند... به او می‌گوید، رجل! همین... مرد! همین... می‌فرماید و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی... جای دیگر می‌فرماید و جاء رجل من اقصی المدینه یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق می‌کنند... هر دو از دور، از بیرون ِ آبادی، دوان دوان، می‌آیند... اما اسم‌شان را حضرت ِ حق نمی‌آورد... یکی می‌آید موسای نبی را نجات دهد... قوم بنی اسرائیل را در اصل نجات می‌دهد... دیگری هم قومی را از عذاب نجات می‌دهد... اسم‌ش چیست؟ اسم‌شان چیست؟ نمی‌دانیم... رجل است... معشوق ِ حضرت حق است... اسم ِ معشوق را که جار نمی‌زنند... حضرت حق، عاشق کسی اگر شد، پنهان‌ش می‌کند... کاش پیش ِ حضرت ِ حق، اسم نداشتیم، اما مرد بودیم... طوبا للغرباء!"

قیدار--رضا امیرخانی-- صفحه‌ی 293

  • ۹۱/۱۱/۲۴
  • وی بی

نظرات  (۳)

من با نظر MB تا حدی موافقم و دلیل ان را بیشتر در احوالات ِ این روزهای نویسنده می دانم ..
و اما اینکه این مرد نامش و نام پدرش چه بوده و چه شغل و حرفه‏ای داشته ؟ مفسرین سخت در آن اختلاف کرده‏اند ، و ما چون اهمیتی در گفتگوی از آن ندیدیم ، چون دخالتی در فهم مراد آیه نداشت ، لذا از بحث پیرامون آن خودداری نمودیم ، چون یقین داریم که اگر این جزئیات در فهم مراد آیه کمترین دخالتی می‏داشت ، خدای سبحان در کلامش بدان اشاره می‏کرد ، و آن را مهمل نمی‏گذاشت .
المیزان
معشوق حضرت حق! ...واژه های من درآوردی روشنفکری رومانتیک بی پایه..

حالم از نوشته های امیرخانی به هم می خورد.