شهدا شرمنده ایم
دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۱، ۰۷:۴۰ ق.ظ
در اتاق ام فقط تصویر یک شهید عزیز را دارم.. گاهی که به عکس مبارک اش نگاه می کنم یادم می افتد که ما اشتباهی هستیم.. ما قرار بود که هویزه باشیم... قرار بود خرمشهر باشیم.. حالا افتاده ایم این گوشه ی مهجور دنیا.. با دلی که از آرام ترین اقیانوس دنیا هم ناآرام تر است..
آن روزهای سخت برای دوستی می گفتم.. ما ازینکه در محاصره ی دشمن باشیم نمی ترسیم... ما ازینکه آدم هایی که دوست مان دارند از آن هایی باشند که خدا ازشان خشنود نیست باید بترسیم.. چه بود آن شعر .. این سر به درد شانه ی شمشیر می خورد..!...
.
.
باری به هر حال برای ام ننویس که آفتاب است بیا برویم قدم بزنیم. برویم کنار دریا. ساحل است. امن است. برویم فلان جا چه کار کنیم.. مولای ابدی مان می گوید: یا دنیا.. هیهات.. غری غیری.. دنیا جای خوش گذرانی نیست رفیق.. جای وظیفه است... و همه ترسم این ست که سال های گذشته را ذره ای ازین مقدار فرو گذاشته باشم.. و الی الله ترجع الامور
- ۹۱/۰۱/۲۸