در خورد فیل
شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۴۸ ب.ظ
هفته ی پیش علی که پسر کوچک هفت ساله ای ست بعد از کلاس قرآن مان در مسجد آمد پیش ام و گفت که امتحان یکی از درس های اش است و خواست که برای اش دعا کنم. گفتم باشه عزیزم اما به من نگو.. برو به مامان بگو دعا کنه برات.. بگو به ش هم برای امتحان تو هم برای من دعا کنه.. گفت باشه.
..
این جلسه آمد بعد از کلاس گفت شما هم نمره تان خوب می شود.. گفتم چه طور؟ گفت دعای مادر من خیلی خوب بود. من همه ی سوال ها را بلد بودم. و بعد لبخند زد. از آن لبخند هایی که می تواند تا چند روز دل خوشی ات باشد.
- ۹۱/۰۱/۲۶