سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

۱۳ مطلب با موضوع «از این سکوت اجباری» ثبت شده است

به چشمت مؤمنم... اما از ایمانم پشیمانم

از ایمانی که می‌گیرد گریبانم پشیمانم .. 

.

.

نگاهم کن! چه می‌بینی در این آیینه‌ی عبرت

نه پیروزم..

نه مغرورم..

نه خندانم ..
.

پشیمانم!

  • ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۷
  • وی بی

 برای من همه چیز زنده گی در وجود او متمرکز شده بود.. می خواستم که او تمام و کمال، خود را در اختیار من بگذارد. اما او می خواست آزادتر باشد و از من دوری کند. ما پیش از آن که به هم بپیوندیم پیوسته به هم نزدیک تر می شدیم اما بعد نیروی مقاومت ناپذیر ما را مدام از هم دور کرد و هر کدام از ما را به سویی برد.. و دچار حالی شدیم که دیگر تغییرش امکان نداشت. او می گوید که من حسادت می کنم و حسادتم بی معنی است. من هم خیال می کردم که حسادتم بی معنی است. اما این درست نیست. من حسود نیستم، ناراضیم...!

آناکارنینا... تولستوی

.

.

.

دو چیز را دست کم گرفته بودم. و این دو باعث شد که ما ببازیم. او به من. و من به زنده‌گی... اول آنکه پیش می‌آید که گاهی حرفه‌ی آدمی از خودش بزرگ‌تر نیست. انسان‌ها به گواه تاریخ و به شهادت حوادثی که در اینجا گذشت، توانسته‌اند از حرفه‌شان و شخصیت‌شان و حتی خودشان بیرون بایستند. دوم آنکه آدمی محصول تغییر است حتی همان که با چشمانی خیره دنیا را می‌بیند دچار تلاطمی است در خودش و تغیّری در جنس نگاهش.  و این تغییر بی‌رحم‌تر و بی‌عاطفه‌تر از هر نوع محبتی است که تاریخ از دو انسان به هم به یاد می‌آورد..

  • ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۱
  • وی بی

  • موافقین ۵ مخالفین ۰
  • ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۷
  • وی بی