پیرمرد مى گفت آدم از جنس باخت است. آدم هایى که سراسر زنده گى به کسى نباخته اند عاقبت به زمان مى بازند. زمان موکب آرزوهاى بر باد رفته است. آدم هایى که روزى تمام سال هاى دانشکده را روى پله هاى کنارى مى نشستند در فکر کسى که به سراغ باخت شان آمده بود حالا دنبال ِ زنده گى افتاده بودند، زن گرفته بودند، بچه هاى قد و نیم قد. بین خطوط راننده گى مى کردند. و پیاده از خط کشى ها عبور مى کردند. بى آنکه متوجه باشند که زمان زیرشان گرفته...
آدم محصول درد است. وقتى در روزه گار مبتذل این روزها نمى توانى اسنپ بگیرى.. مبادا راننده تو را بخواهد به زور از خیابان باخت هاى گذشته عبور دهد.. ترس از تشییع مقابل آرزوهاى بر باد رفته ...
- ۲۶ آبان ۹۵ ، ۱۳:۱۲