من تیر آرش ام که سحرگاه ناگهان
نزدیک پای تو افتاد بر زمین..
- ۱۳ تیر ۹۲ ، ۱۵:۰۹
توسعه سیاسی برای اخوان المسلین یعنی با تاکسی تا کاخ هلیوپلیس رفتن و با تانک برگشتن!
..
این ولایت فقیه هست که نمی گذارد اقلیت با تانک رئیس جمهور منتخب را اسیر کند و ببرد و فاتحانه فاتحه ای بر رای مردم بخواند ...
.
.
.
بعد خیلی رمانتیک بنویسد : " پیروزی ما چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد ... ! "
دیگر نمازهای قضایم سه رکعتی است
از بس غروبها به یاد تو بودهام ..
من برآنم که همهی داستانهای عاشقانه در بحر ِهزج ِمسدس ِاخرب ِمقبوض ِمقصور و محذوف است که ماندگار میشوند ...
.
.
طرف توی صفحهی شخصی اش از امام زمان علیه السلام مینویسد و منتظر است که امروز یا فردا ظهور اتفاق بیفتد، اما هزار طور حدیث نفس دارد.. میآید برای "ادخال سرور در قلوب مؤمنین"، آقای جلیلی ِ عزیز را مسخره میکند و شادی میکند که کسی از بلاهت گفته است که ایشان نمیتواند مسابقهی دو بدهد ..
دنیای بدی است. خدا ما را از شرّ این "آدممذهبیها" نجات دهد. رومیان و پارسیان و حبشیان با دین ما آن نکردند که حرامیان کردند. سر مولای ما در شهر دینفروشها و دنیاپرستان به روی نیزه رفت.
.
.
اینها که فکر میکنند که با ظهور به تعداد ماشینهای پارکینکشان یکی اضافه میشود.. اینها که به بهانهی اعتدال از لندن انحراف پست میکنند.. اینها که قرار بود کشور اسلامی را هم مثل دانشگاهشان آزاد کنند.. آنها که زندان میروند تا عکس بگیرند. آنها که جنبش دارند چون شهوت ِ اسم دارند. آنها که دیدگاه دارند چون تقوی ندارند. آنها که خانه در لب آب دارند چون جایی در آسمان ندارند.. آنها که نامهی سرگشاده مینویسند تا انقلاب را از نظام جدا کنند.. آنها که مسلمانند اما حاضرند اسلام را فدای ایران کنند..
..
من برای ظهور دعا نمیکنم گاهی.. دعا میکنم خداوند وجودبقیة الله را از شر ِ "آدم مذهبی ها" حفظ کند..
گفتند نگاه تو دل گوشهنشینان میبُرد
راوی چشم ِ تو اما سندش جعلی بود ..
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
..
یک ماه گذشته را در هفت شهر مختلف بودهام.. این گذاشتن و گذشتن را بِینهایت دوست دارم. اولین بار که از شهری به شهر دیگر میآمدم به خودم قول دادم که همین دو چمدانی که همراهم بود تمام تعلقاتم باشد.. تمام آنچه که باید با خود به جایی دیگر ببرم...
.
.
امروز بعد از هفتهها دوباره برگشتم خانه.. رفتم کنار پنجرهی اتاقم که به دریا باز میشود.. ابرها در آسمان آرام و قرار نداشتند و مدام از سویی به سوی دیگر میرفتند.. باران اندکی میبارید..
..