سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

خارج خوب است. خارج تهران ندارد. خارج طعم لیمو و نعناع ندارد. خارج خوب است چون دستگاه اکسیژن قل‌قل ندارد. دعای کمیل فریاد ندارد. پله‌های دانشکده مکانیک آنهمه دیالوگ مرگبار به خاطر ندارد. قیافه‌های شاد و فربه زیاد دارد. خارج دختر گلفروشی که هویج‌بستنی آرزویش است ندارد. خارج پل صدر ندارد. خارج همت ندارد. خارج ونک ندارد. خارج خیلی خوب است. 

  • ۱۴ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۲
  • وی بی

کشان کشان به مسجد می‌روم و به گوشه‌ای پناه می‌برم. مردی عرب با ریش‌های بور کاغذی را به من نشان ‌می‌دهد. آدرس هتلی است که قرار است برود. به زحمت برایش توضیح می‌دهم. نماز مغرب را آهسته تر از همیشه می‌خوانم. حس می‌کنم جوانی من را به شدت زیر نظر دارد. گمانم از چیزی عصبانی است..  انگار به مُهرم اشاره می‌کند و می‌گوید که من بت پرست هستم.. عده‌ای داخل می‌شوند و به سرعت مشغول نماز می‌شوند. مرد جوان شروع می‌کند دادن زدن. عصبانی است که من به آنها اقتدا نمی‌کنم و صدایم را هم پایین نمی‌آورم. شروع می‌کند داد و بیداد.. به شیعه توهین‌های سختی می‌کند. گمانم تکفیری است. خطبه‌ی بلندی بر کفر ِ من می‌خواند. دونفری کنارش احسنت، احسنت می‌کنند. من نماز را ادامه می‌دهم بی‌هیچ توجهی. مرد جوان داغ می‌کند. و به سمت من یورش می‌آورد. مرد ریش بور جلویش را می‌گیرد. حالا آن جماعت هم نمازشان را می‌شکنند تا مرد تکفیری را آرام کنند... پلیس می‌رسد و او را با خود می‌برد. بلوا می‌شود. من به نماز ادامه می‌دهم. مرد جوان تکفیری سر پلیس هم داد می‌زند. پلیس تذکری می‌دهد. مرد جوان دوباره بر می‌گردد داخل مسجد. به من می‌گوید که اسلام آمریکایی دارم.. فحش می‌دهد.. کلب ..خنزیر.. یعنی سگ و خوک. و چند چیز دیگر که درست نمی‌فهمم. نماز را سلام می‌دهم. بلافاصله زیارت عاشورا می‌خوانم. این بار لذتی عجیب دارد. چند جوان آسیای شرقی به طرفم می‌آیند تا دلداری‌ام بدهند. من ناراحت نیستم گرچه تأسف می‌خورم. به اداره‌ی پلیس فرودگاه می‌روم. پلیس اولی که پیدا می‌کنم بی‌آنکه نشانی از مرد تکفیری بپرسد جواب سربالا می‌دهد و می‌گوید که به او تذکر می‌دهم. او را رها می‌کنم. به واسطه چند پلیس دیگر به رئیس پلیس فرودگاه ارجاع می‌شوم. ماجرا را برای او می‌گویم. اسمش "اسماعیل" است.. اسماعیل به من که دارم تندی می‌کنم آرامش می‌دهد و "از طرف" مرد تکفیری معذرت خواهی می‌کند. اما برایم توضیح می‌دهد که اینجا کانادا نیست. فحش و داد و بیداد و یورش جزایی ندارد. یحتمل ضرب و جرح هم مجاز است. پرونده مختومه است. هر که را شحنه رها کرد خدا می‌گیرد .. 

  • وی بی

که گرمای فرودگاه دوحه هم لرزش و سوختن تو را آرام نکرد. الحمدلله علی جمیع محامده کلها .. 

خدایا .. ابراهیم خوبی برات نبودیم. کمک کن اسماعیل خوبی باشیم.. 

  • وی بی