سجوم

شکست عهد من و هر چه بود گذشت ..
سجوم

لله الأمر من قبل ومن بعد

می‌دونی چه حالی دارم الآن؟

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ب.ظ

آن ‌همهمه‌ی روزهای اول مهر را یادتان هست؟ آن صدای وحشتناک بلندگوی خاکستری چسبیده به شیروانی اتاق صبح‌گاه. شلوغی صف‌های مدرسه. آن اضطرابی که از دیدن مادر و پدرهایی که جلوی در مدرسه می‌ایستادند و فرزندانشان را نگاه می‌کردند تا زنگ آخر برسد بر تو می‌آمد. آن تنهایی مدام. آن دویدن‌ها و نرسیدن‌ها. آن فضای درهم و برهم دوستی‌ها. آن اضطراب‌های عجیب که تو را ناخودآگاه به گوشه‌ای می‌کشاند. به شمردن رنگ‌های رنگین‌کمان دیوار آبخوری... آن اشتیاقی که به تو قولش را داده بودند اما تو هراسان دنبالش می‌گشتی و هیچ گوشه‌ای از حیاط پیدایش نمی‌کردی. آن ذوقی که قربانی می‌شد به همان هفته‌ی اول مهر... یادت هست؟ 

.

.

.

خیال کن با کسی اول مهر قرار گذاشته‌ باشی و او تو را جایی اواخر شهریور جا گذاشته باشد ..  . . 



  • ۹۳/۰۷/۰۴
  • وی بی